سرشتن و گلوله کردن. گرد ساختن. مدور کردن: هیچ ندانم بچه شغل اندری ترف همی غنچه کنی یا شکر. ابوالعباس عباسی (از احوال و اشعار رودکی ص 1161). - غنچه کردن لب، جمع کردن و مانند غنچه نمودن آنرا
سرشتن و گلوله کردن. گرد ساختن. مدور کردن: هیچ ندانم بچه شغل اندری ترف همی غنچه کنی یا شکر. ابوالعباس عباسی (از احوال و اشعار رودکی ص 1161). - غنچه کردن لب، جمع کردن و مانند غنچه نمودن آنرا
کنایه از بی عقل و احمق باشد. (انجمن آرا) (ازفرهنگ اوبهی) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : این شیشه گردنان که از این خیمۀ کبود بینام چون قرابه به گردن طنابشان. خاقانی
کنایه از بی عقل و احمق باشد. (انجمن آرا) (ازفرهنگ اوبهی) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : این شیشه گردنان که از این خیمۀ کبود بینام چون قرابه به گردن طنابشان. خاقانی